
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۳
۱
گریه طوفان می کند از نکهت محبوب ما
همچو دریا باد باشد باعث آشوب ما
۲
کو جنونی تا همه عالم ز ما چینند گل
باغبان تا کی گل خود را کند سرکوب ما
۳
همچو دل ویرانه ای داریم پر گرد و غبار
وز برای خاک رفتن، دست ما جاروب ما
۴
رفته ایم از یاد یاران، گرچه دارد در وطن
کاغذ بادی به کف هر طفل از مکتوب ما
۵
ملک هند از آه ما تاریک شد، زان رو سلیم
درنمیآید به چشم خلق، زشت و خوب ما
نظرات