
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۳۶
۱
دیگر بهار شد که هوا گلفشان شود
دامن ز خون دیده پر از ارغوان شود
۲
صد برگ شد ز فیض هوا هر گل زمین
سیر چمن نصیب همه دوستان شود!
۳
چون سبزه، پاشکسته ی این باغ دلکشیم
چندان نشسته ایم که فصل خزان شود
۴
در هر مقام، خضر ره ما به صورتی ست
گه می فروش گردد و گه باغبان شود
۵
حاسد فسرده است ز پیری خود سلیم
شاید ز فیض این غزل ما جوان شود
نظرات