
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۳۷
۱
به عشق باده ز خون امید و بیم خورند
کباب پخته و خام از دل دو نیم خورند
۲
به زور باده به مخمور می دهد ساقی
چو خستگان که دوا از کف حکیم خورند
۳
کشیده اند صفی بیدلان عشق، ولی
شکست همچو گل و لاله از نسیم خورند
۴
به کعبه باعث صد فیض گشت مستی ما
خوش آن شراب که در خانه ی کریم خورند
۵
پیاله گیر چو آیی به بزم ما زاهد
حرام نیست شرابی که با سلیم خورند
نظرات