سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۴۲

۱

چشم خود بگشا حدیث خوش نگاهی می‌رود

گردنی برکش که حرف کج‌کلاهی می‌رود

۲

در دلش از من غباری هست، پنداری که باز

آب چشمم از برای عذرخواهی می‌رود

۳

رهروان رفتند و چون از کاروان واماندگان

برق ایشان را ز دنبال سیاهی می‌رود

۴

آنچه در راه کسی باشد، ازان نتوان گریخت

گر روم بر آب، در پا خار ماهی می‌رود

۵

وادی عشق است اینجا، نیست نومیدی سلیم

کاروان در منزل از گم کرده راهی می‌رود

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۲۳۲

نظرات