
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۷۱
۱
دلم در باغ نتوانست امشب خواب راحت کرد
سحر را شورش مرغان به من صبح قیامت کرد
۲
دلی بر باد دادم در ره مهر و وفای او
که خورشید از غبارش خانه ی خود را عمارت کرد
۳
هوای کشته گردیدن به تیغ آفتاب خود
سراپای مرا چون شمع، انگشت شهادت کرد
۴
صبا از چین زلف او مگر سوی چمن آمد
که بوی مشک، زخم لاله و گل را جراحت کرد
۵
سلیم آزادی هرکس به محشر باعثی دارد
گناه میکشان را ساقی کوثر شفاعت کرد
نظرات