سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۷۴

۱

به دست آیینه از عکس رخش گلدسته را ماند

ز شانه زلف او هندوی ترکش بسته را ماند

۲

پریشانی ز شوق طرهٔ آشفته‌ای دارد

حدیث من که عقد گوهر بگسسته را ماند

۳

شدم آسوده تا بر یاد او چشم از جهان بستم

به چشم من خیالش زخم مرهم بسته را ماند

۴

مگر از صبح محشر روزن من روشنی یابد

که شب‌های سیاهم ابروی پیوسته را ماند

۵

سلیم او را به جای خویش آوردن نه آسان است

دل آوارهٔ من عضو از جا جسته را ماند

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۲۴۵

نظرات