
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۸
۱
نتوان گفت به رویش سخن آینه را
نسبتی با تن او نیست تن آینه را
۲
شوق رویش همه کس را به غریبی دارد
سبب این است جلای وطن آینه را
۳
هیچ کس نیست که در وصل تو نقشش ننشست
خوب دارد گل روی تو فن آینه را
۴
چرب نرمی ست در اصلاح دلم کار غمت
موم روغن شده این سنگ، تن آینه را
۵
رونق انجمن از صحبت اهل سخن است
سبز دارد پر طوطی، چمن آینه را
۶
حسن چون پرده گشاید پی تاراج، سلیم
به در آرد ز بدن پیرهن آینه را
نظرات