
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۸۶
۱
رفت اشکم که سری بر گذر یار کشد
صورت حال مرا بر در و دیوار کشد
۲
ناخنی بایدش از برگ گل آورد به چنگ
هرکه خواهد ز دل مرغ چمن خار کشد
۳
طاقت و صبر ازین بیش ندارم، وقت است
که مرا شور جنون بر سر بازار کشد
۴
در ره شوق تو افتد چو گذارم به چمن
بلبلم از کف پا خار به منقار کشد
۵
مرگ خوشتر بود از رحمت احباب، سلیم
مرهم از زخم دلم تا به کی آزار کشد
نظرات