سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۹۳

۱

هیچ کس یک قطره آبم غیر چشم تر نداد

خواستم گر آتش از همسایه، خاکستر نداد

۲

اعتباری دولت جمشید را پیدا نشد

تاک تا از دودمان خود به او دختر نداد!

۳

کار عشق این است کز دل ها زداید تیرگی

هیچ کس آیینه ی روشن به روشنگر نداد

۴

نسبتی در عاشقی ما را به مرغ بسمل است

تا ز ما صیاد سر نگرفت، ما را سر نداد

۵

از فلک نتوان به افسون یافت کام دل سلیم

مار هرگز مهره ی خود را به افسونگر نداد

تصاویر و صوت

نظرات