
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۰۱
۱
روز بیمعشوق و شب بیجام گلگون میرود
میرود عمر سبکخیز و ببین چون میرود
۲
از ملاقات سرشکم عمرها رفت و هنوز
چون گلوی صید بسمل ز آستین خون میرود
۳
در بیابان جنون از بس که گرم جستجوست
خار میسوزد اگر در پای مجنون میرود
۴
برنمیتابد تن روشندلان بار لباس
از نمد آیینهام چون آب بیرون میرود
۵
قطعهای از خاک یونان است پای خُم سلیم
طفل اگر آید به درس اینجا، فلاطون میرود
تصاویر و صوت

نظرات