
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۰۴
۱
لب تو ساغر می را نمک به کار کند
رخ تو آینه را چشم اشکبار کند
۲
گرفتم آنکه دهد وعده شاهد امید
دماغ کو که کسی صرف انتظار کند
۳
تهی ز شیوه ی کم فطرتی چو کاری نیست
به حیرتم که کسی در جهان چه کار کند
۴
بساط عرش به کوی تو گر شود در کار
زمانه خانه ی او بر خروس بار کند
۵
فضای گلشن هندوستان گلستانی ست
که نخل موم چو عنبر درو بهار کند
۶
کسی که سوخت چو پروانه ام سلیم، چه سود
که همچو شمع مرا گریه بر مزار کند
نظرات