سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۵۳۶

۱

آیینه از خیال رخش آفتاب شد

جام تهی ز یاد لبش پر شراب شد

۲

ساقی به دست او برسان زود باده را

کز حسرت لبش دل پیمانه آب شد

۳

در باغ بی لب تو کشیدم ز سینه آه

بر شاخ، غنچه چون دل بلبل کباب شد

۴

با چشم تر به یاد تو رفتیم ازین جهان

چون طفل خردسال که گریان به خواب شد

۵

بی طاقتی به کار محبت مکن سلیم

سیماب، کشته از سبب اضطراب شد

تصاویر و صوت

نظرات