
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۵۶۶
۱
یاد روی او کتانم را لباس ماه کرد
عشق او آیینه ام را روشناس آه کرد
۲
تا به ساعد سوده گشت از بس به دل ناخن زدم
از تو دستم را فلک آخر چنین کوتاه کرد
۳
تخته ی تعلیم لغزیدن ز نعلینش دهد
خضر هرکس را که در عشق تو رو بر راه کرد
۴
راهزن خضر است اگر توفیق همراهی کند
در طریق عشق ما را غافلی آگاه کرد
۵
غیر خود کس را نصیب از ذوق تنهایی نداد
آنکه با من در محبت سایه را همراه کرد
۶
کس نکرد اوقات صرف می پرستی چون سلیم
هرچه کرد این پیر دیر، این بنده ی درگاه کرد
نظرات