سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۵۶۷

۱

اسیر عشق از کف ساغر خوناب نگذارد

بمیرد تشنه و چون موج لب بر آب نگذارد

۲

بتی شد رهزن دینم که چون در ترکتاز آید

به کعبه غارت ابروی او محراب نگذارد

۳

به تقریبی برآمد هرکه در هندوستان افتاد

خدا کشتی ما را هم درین گرداب نگذارد

۴

درین گلشن ز بس خدمت زخدمتکار می خواهند

بنفشه باغبان را چون مگس در خواب نگذارد

۵

سلیم از موج اشک خود خطر چون خاروخس دارم

چه شد برقی که ما را در ره سیلاب نگذارد

تصاویر و صوت

نظرات