سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۵۷۲

۱

چون خم می امشب از مستی دلم در جوش بود

در نوازش کردنم دست سبو بر دوش بود

۲

رفت ایامی کز آسایش نصیبی داشتیم

صرف داغ عشق شد گر پنبه ای در گوش بود

۳

گل بسی شب ها به خوابت دید در آغوش خود

صبح چون بیدار شد، خمیازه در آغوش بود

۴

صحبت امشب ندانم در گلستان چون گذشت

باغبان در خواب و بلبل مست و گل بیهوش بود

۵

در غریبی ناله ما سرگشتگان آموختیم

در وطن تا بود سنگ آسیا خاموش بود

۶

شب که ضبط گریه می کردم به بزم او سلیم

لخت دل در زیر مژگان، آتش خس پوش بود

تصاویر و صوت

نظرات