
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۰۸
۱
آیینه را چو نوبت دیدار میرسد
فصل بهار سبزهٔ زنگار میرسد
۲
از بس که گل به باغ ز مستی شکفته است
آواز خنده بر سر بازار میرسد
۳
شوریدهٔ ترا گل آشفتگی کجا
تا سر سلامت به دستار میرسد؟
۴
غافل مشو که سیل چو انداز فتنه کرد
آسیب او به صورت دیوار میرسد
۵
آن بلبلم که نالهای از دل چو برکشم
خونم چو کبک تا سر منقار میرسد
۶
بنشین سلیم بر در دیر مغان که آب
آسوده میشود چو به گلزار میرسد
تصاویر و صوت

نظرات