سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۶۱۰

۱

آهم چو جوش زد، دل ناشاد بشکند

چون شیشه ی حباب که از باد بشکند

۲

نزدیک شد که ناخن شوقم به بیستون

بازار تیز تیشه ی فرهاد بشکند

۳

هرجا کرشمه شیوه ی تعلیم سر کند

شاگرد تخته بر سر استاد بشکند

۴

این بیضه ی دو زرده که خوانندش آسمان

گر دل بود، ز بیضه ی فولاد بشکند

۵

هرگاه پا شکسته شدم در قفس سلیم

بالم دگر برای چه صیاد بشکند

تصاویر و صوت

نظرات