
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۲۲
۱
به یاد زلفت از هر سینه بوی مشک میآید
ز خاک کشتهٔ دیرینه بوی مشک میآید
۲
خیال زلف او را در دلم هرگه گذار افتد
چو گل از زخمهای سینه بوی مشک میآید
۳
به جوش آرد ز بس شوق می گلرنگ خونم را
ز خاکم هر شب آدینه بوی مشک میآید
۴
حذر از فتنهٔ خوبان این گلشن، که سوسن را
ز خنجر همچو اهل کینه بوی مشک میآید
۵
سلیم آهی کشیدم بر خیال زلف او آنجا
هنوز از خانهٔ آیینه بوی مشک میآید
تصاویر و صوت

نظرات