
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۲۵
۱
سایه ی بخت، مرا افسر شاهی باشد
مرهم داغ دلم برق سیاهی باشد
۲
فتنه ی دور جهان نیست ز تحریک کسی
بحر در موج نه از جنبش ماهی باشد
۳
نگهی وقت شهادت ز تو شد قسمت ما
مفت کی کشته شود هرکه سپاهی باشد
۴
در طلبکاری او شوق چنان می باید
که اگر کشته شوی، خون تو راهی باشد
۵
من کجا و سفر از کوی خرابات، سلیم
چه توان کرد چو تقدیر الهی باشد
نظرات