
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۳۳
۱
معشوق ما به جلوه چو آهنگ میکند
جا را به گلرخان چو قبا تنگ میکند
۲
از روی آتشین تو طبعم شکفته شد
این شعله، کار بادهٔ گلرنگ میکند
۳
از عذر وعده، جذبهٔ شوقم به جان رسید
چون قاصدی که همرهی لنگ میکند
۴
تأثیر در کجا که ندارد ملایمت
باران نرم، ره به دل سنگ میکند
۵
رفتند رهروان و به انگشت پای خویش
کاهل به ره شمارهٔ فرسنگ میکند
۶
تأثیر، ناله را ز خموشی به هم رسید
این پرده، ساز را چه خوشآهنگ میکند
۷
آزار هرکه میکشد، از خویش میکشد
دیوانه زان همیشه به خود جنگ میکند
۸
خواهد بهانه، شکوه ازو سر مکن سلیم
تا لب گشودهای به سخن، جنگ میکند
نظرات