
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۴۱
۱
سوی وطن ز ناله ام آشوب می برد
قاصد دلش خوش است که مکتوب می برد
۲
از روی خوب آنچه بماند شکیب ما
آواز خوب یا سخن خوب می برد
۳
از خاک مصر، آه زلیخا بلند کرد
گردی که نور دیده ی یعقوب می برد
۴
هر گل که بر بساط طرب نقش کرده اند
فراش روزگار به جاروب می برد
۵
از رزمگاه عشق، سر خویش را سلیم
همچون علم برون به سر چوب می برد
تصاویر و صوت

نظرات