
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۴۳
۱
کینهٔ ما را از او صبر و تحمل میکشد
انتقام از یار بیپروا، تغافل میکشد
۲
هیچ معشوقی پریشانگرد و هرجایی مباد
فاخته این حرف را بر گوش بلبل میکشد
۳
هرکجا باشم، گزیری نیست از طوفان مرا
موج دریا انتظارم بر سر پل میکشد
۴
روزی داناست در معنی که نادان میخورد
همچو آن آبی که خار از ریشهٔ گل میکشد
۵
بر سر میراث من غوغاست یاران را سلیم
استخوانم را هما از چنگ بلبل میکشد
نظرات