
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۴۸
۱
در قید محبت دل ناشاد نباشد
یک صید ندیدیم که آزاد نباشد
۲
دل محکم اگر نیست، چه از دست گشاید
تیغ از چه توان ساخت چو فولاد نباشد
۳
از آه اسیران بود این گردش افلاک
کشتی نرود راه، اگر باد نباشد
۴
نازم به دبستان تو ای عشق که خود را
تعلیم دهد طفل، گر استاد نباشد
۵
بر گفته ی احباب بسی گوش نهادیم
حرفی نشنیدیم که در یاد نباشد
۶
انکار بت و عشق برهمن نتوان کرد
حسنی نبرد دل که خداداد نباشد
۷
بی عشق چه از ناخن تدبیر گشاید
کاری نکند تیشه چو فرهاد نباشد
۸
دل را که سلیم از غم عشق است خرابی
بهتر همه آن است که آباد نباشد
نظرات