
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۶۶
۱
آمد بهار و باغ شکفت از سرور ابر
جیب هواست نافه ی مشک از بخور ابر
۲
از بس که آب و تاب ز فیض هوا گرفت
گوهر توان شمرد به درج بلور ابر
۳
بی صرفه هرکه حرف زند، خصم دولت است
از سایه ی همای مگو در حضور ابر
۴
چون پشت لاله گرم نباشد، که می شود
نارنج آفتاب نهان در سمور ابر
۵
دامان من چو هست، به دریا چرا رود
نزدیک کرده چشم ترم راه دور ابر
۶
گو خصم با سلیم مکن دعوی سخن
شبنم ز خود چه لاف زند در حضور ابر
نظرات