
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۶۸۹
۱
از دل آشفتگان شرح پریشانی بپرس
گر سراغ سیل می گیری، ز ویرانی بپرس
۲
گرچه او احوال من هرگز نپرسید از صبا
از من آن بی مهر را چندان که بتوانی بپرس
۳
شانه می آید به کار زلف در آشفتگی
آشنایان را در ایام پرشانی بپرس
۴
می روم از کویت، اما خون خود را می خورم
گر ز من باور نداری، از پشیمانی بپرس
۵
در جهان هر لحظه افزون می شود طول امل
معنی این نکته را از موی زندانی بپرس
۶
خانه زاد دودمان زلف خوبانم سلیم
با محبت نسبت من گر نمیدانی بپرس
نظرات