
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۰
۱
یارب این چاک گریبان ز چه باشد گل را
چیست آیا سبب آشفتگی سنبل را
۲
خویش را بس که دلیرانه زدم بر دریا
لرزه چون موج بر اندام فکندم پل را
۳
گل فرستاده به من تا کند آزار مرا
می روم تا که زنم بر سر دشمن گل را
۴
از گرفتاری من خاطر آن گل جمع است
رشته، مغز قلم پا بود این بلبل را
۵
در پی کسب هنر باش که خورشید سلیم
بوسه بر دست زند شانه ی آن کاکل را
نظرات