
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۰۳
۱
هرکه را ساز بود زمزمه ی زنجیرش
می کند ناله ی مرغان چمن دلگیرش
۲
خضر آید به ره قاتل ما تا بیند
صورت حال خود از آینه ی شمشیرش
۳
گذری بر دل سودازده ی ما نکند
در کمانخانه مگر چله نشین شد تیرش
۴
روزگاری ست که بر هرکه نظر اندازی
همچو گوهر تهی از آب نباشد شیرش
۵
به دعای سحری رام دلم گشت سلیم
آفتابی که نکرده ست کسی تسخیرش
تصاویر و صوت

نظرات