
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۱۱
۱
ای دل ز گرد کلفت عالم غمین مباش
چون آسمان وگرنه به روی زمین مباش
۲
بگذار هرچه هست بجز ساغر شراب
واقف ز جام باش و چو جم از نگین مباش
۳
خواهی که ایمن از بد و نیک جهان شوی
بی نیش و نوش چون مگس انگبین مباش
۴
سرده سرشک، چند کشی خواری از جهان
چون ابر این قدر نمد آبچین مباش
۵
از من بگیر عبرت، اگر اهل روزگار
صد آفرین کنند، سخن آفرین مباش
۶
رسوای عالمی شدی از عشق گلرخان
صدبار گفتمت که سلیم این چنین مباش
نظرات