
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۴۶
۱
می آیدم به تحفه ز میخانه جام خشک
دریا به من همیشه فرستد سلام خشک
۲
نه ابر در هوا، نه می ناب در قدح
چون تر کنم دماغی ازین صبح و شام خشک؟
۳
کام دلم به گریه میسر نمی شود
مژگان تر چه فایده دارد به کام خشک
۴
آه از سرشک بی اثر من که کم نشد
در خانه ام چکیدن باران ز بام خشک
۵
کو جام باده ای که کنم تر دماغ را
این زهد خشک کشت مرا چون زکام خشک
۶
ماهی به دام خشک ندیده کسی و من
از جوهرم چو ماهی خنجر به دام خشک
۷
منعم مکن ز قافیه ی این غزل سلیم
از کام خشک سر نزند جز کلام خشک
تصاویر و صوت

نظرات