سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۷۶

۱

جهان چه می به قدح ریخت بی خبر ما را

که خاک شد سر و نگذاشت درد سر ما را

۲

محبت عجبی در میانه ی من و اوست

زمانه گر بگذارد به یکدگر ما را

۳

چنان کرشمه به ما می کند، که پنداری

خریده است گل این چمن به زر ما را!

۴

چگونه دل ز غم روزگار برداریم؟

همین رسیده به میراث از پدر ما را

۵

ز بلبلان گلستان سلیم صد فریاد

که از بهار نکردند باخبر ما را

تصاویر و صوت

نظرات