سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۷۶۰

۱

منم که غیر سفر نیست پیشه ی دگرم

همیشه خضر به آوارگی ست راهبرم

۲

ز مهد، نقل مکان کرده ام به خانه ی زین

زمانه کرده چو یوسف بزرگ در سفرم

۳

چو مور خسته ازان می کشم قدم در راه

که توشه ای بجز از ضعف نیست در کمرم

۴

چو گل همیشه پریشان بود مرا دستار

ز بس که بی رخ او می زند جنون به سرم

۵

غم زمانه خورم تا به چند، پنداری

که این خرابه به میراث مانده از پدرم

۶

سلیم هر نفس از ضعف بس که می میرم

ز یاد برده ی میراث خوار و نوحه گرم

تصاویر و صوت

نظرات