
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۶۳
۱
گهی با وصل و گه با حسرت دیدار میسازم
چو آیینه به هر صورت که افتد کار، میسازم
۲
چو سیل اندیشه از پست و بلند روزگارم نیست
به پیشم هرچه میآید، به خود هموار میسازم
۳
به کف سررشتهای از کفر یا اسلام میباید
اگر تسبیح رفت از دست، با زنار میسازم
۴
درین گلزار، تاب انتقام روزگارم نیست
چو آتش گل نمیباید مرا، با خار میسازم
۵
نمیدانم که چون میبایدم اصلاح خود کردن
سرم آشفته گردیدهست و من دستار میسازم
۶
سلیم از کس نیم ممنون یاری در سر کویش
نمیخواهم هما، با سایهٔ دیوار میسازم
تصاویر و صوت

نظرات