
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۷۸۴
۱
نقش ابروش به دل، روز فراقی بستیم
بر سر خانه ی ویران شده طاقی بستیم
۲
عشق مجنون اثری در دل لیلی کرده ست
سر زنجیر چو خلخال به ساقی بستیم
۳
با فراموشی بسیار، دگر با شوخی
بر سر مرغ دل خویش، جناقی بستیم
۴
سپر سینه و شمشیر فغان بیکار است
خصم ما کیست، چه بیهوده یراقی بستیم
۵
شب سرود دل ما بود به آهنگ وطن
در نشابور عجب صوت عراقی بستیم
۶
دل چه بر شاهد ایام گذاریم سلیم؟
ما که این عقد به امید طلاقی بستیم
نظرات