
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸
۱
تا چند دیر و کعبه، مخوان این فسانه را
همچون کمان حلقه، یکی کن دو خانه را
۲
معشوق، پاسبانی ما عاشقان کند
بلبل ز غنچه قفل زند آشیانه را
۳
در سینه هرچه بود، سپردم به دست عشق
آری همین علاج بود دزد خانه را
۴
سرسبزی از جهان چه تمنا کنی که هست
دندان مور ریشه درین خاک دانه را
۵
دست تهی دلالت دیوانگی کند
بهتر ز ما ندیده کسی فال شانه را
۶
ما را چه جای شکوه، که شب پاسبان سلیم
زنجیر می کند در زنجیرخانه را
نظرات