
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۲
۱
بیا که سوخت ز شوق تو لاله در صحرا
بود به راه تو چشم غزاله در صحرا
۲
خورد ز لاله چو مستان انجمن هر دم
به یاد چشم تو آهو پیاله در صحرا
۳
روم ز شوق تو بیرون ز شهر، تا چو جرس
کنم به کام دل خویش ناله در صحرا
۴
اثر نبود ز مجنون، که دشت پیمایی
چو گردباد به من شد حواله در صحرا
۵
کسی که شورش دریا ندیده، پندارد
که ریخته ست گهر همچو ژاله در صحرا
۶
زگل بپرس که مرغ چمن چه می گوید
که من برآمده ام همچو لاله در صحرا
۷
گریزپاست نشاط زمانه، واقف باش
ز دست خود نگذاری غزاله در صحرا
۸
چو خسته ای که به منزل ز کاروان ماند
سلیم رفته و پیچیده ناله در صحرا
نظرات