سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۸۳۶

۱

گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم

تهی مباد ز سرو تو هرگز آغوشم

۲

ز دست سیلی ایام، شکوه ای دارد

به بزم، ناله ی دف آشناست با گوشم

۳

ز دست هرکه دمی آب خورده ام چون تیغ

تمام عمر نمی گردد آن فراموشم

۴

سرم ز می چو شود گرم، پادشاه خودم

چو شمع افسر من شد کلاه شب پوشم

۵

سلیم دختر رز از ستم ظریفی باز

به سوی کعبه فرستد ز دیر بر دوشم

تصاویر و صوت

نظرات