سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۸۵۰

۱

تا به کی بر من شکست آید چو مینا از زمین

می گریزم بر فلک همچون مسیحا از زمین

۲

دارد از جای دگر سررشته در کف ریشه ام

آب و رنگم نیست چون گل های دیبا از زمین

۳

در گلستانی که چون گل ما درو پرورده ایم

همچو نیلوفر برآید آسمان ها از زمین

۴

آن که در قید خود است از راز عشق آگاه نیست

آسمان را می کند دایم تماشا از زمین

۵

ما به این دون همتی چون با مسیحا دم زنیم؟

او سخن از آسمان می گوید و ما از زمین

۶

گر نداری می، به گلشن رو که آنجا چون روی

ساغر می می شود چون لاله پیدا از زمین

۷

چون نشینم از پی آسودگی، کز شوق او

همچو افلاکم رسیده هفت اعضا بر زمین

۸

از غبار غم خلاصی نیست هرجا می رویم

گرد باشد بیشتر در روی دریا از زمین

۹

گفتگویی سر کنیم از عالم دیگر سلیم

تا به کی گوید کسی از آسمان یا از زمین

تصاویر و صوت

نظرات