
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۵۵
۱
فصل گل شد، نالهٔ عیشی ز بلبل قرض کن
گر نداری زر برای باده، از گل قرض کن
۲
بیپریشانی نگردد جمع اسباب نشاط
بهر دل سرمایهای زان زلف و کاکل قرض کن
۳
حسن هرگز طرفی از پهلوی اهلیت نبست
مایهٔ تمکین خوبی از تغافل قرض کن
۴
بینوایی میکشد بلبل ز تاراج خزان
از چراغ محفل ای پروانه یک گل قرض کن
۵
این همه افغان ندارد گر جفایی دیدهای
سخت بیصبری سلیم، اندک تحمل قرض کن
نظرات