
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۷۶
۱
ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من
بود شکوفه ی پیری، گل جوانی من
۲
چو تب مفارقت از من گزید، می میرم
که آتش است چو شمع آب زندگانی من
۳
چمن به باد خزان داده ام، نمانده گلی
به غیر آبله در دست باغبانی من
۴
مرا به گلشن وصلت رسانده، نیست عبث
به بال خویش چو طاووس، گلفشانی من
۵
ز عمر تلخ، پشیمان شدم ز آب حیات
نصیب خضر رهم باد، زندگانی من!
۶
سلیم، خون مرا می خورد چو آب آن گل
نتیجه ی عجبی داد باغبانی من
نظرات