
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸۸۷
۱
بیا که باغ شد از لاله کوی میخانه
هوا کشید چمن را به روی میخانه
۲
به خاکساری مستان بود عروج دگر
سپهر رشک برد بر سبوی میخانه
۳
کلید گنج سعادت ز موج می باشد
نگین جم طلب از خاکشوی میخانه
۴
ز شوق لعل تو چون خون گرم از رگ تاک
به پای خویش دود می به سوی میخانه
۵
دگر ز گوشه ی چشمی سلیم بیهوش است
که مست او نکند آرزوی میخانه
نظرات