
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۹۰۳
۱
ناله ای از من به کام دل نشد انگیخته
سرمه پنداری به خاک من چو زاغ آمیخته
۲
از نصیحت آن که آموزد ترا سنگین دلی
بیضه ی فولاد را با موم سازد ریخته
۳
در محبت مطلب از آن جو که کام کس نداد
گنج پیدا می شود اینجا ز خاک بیخته
۴
گر محیط عشق در جوش آید، از هر قطره ای
می شود چون آسمان چندین حباب انگیخته
۵
عمرها شد تا سلیم از هم جدا افتاده ایم
دوستان چون دانه های سبحه ای بگسیخته
تصاویر و صوت

نظرات