
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۹۰۵
۱
ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازهای
هر زمان داریم با هم گفتگوی تازهای
۲
نه به مهر و ماه ماند، نه به گلهای چمن
هست با شاخ گل ما رنگ و بوی تازهای
۳
تا به چشم پاک بینم بر رخ او، دیده را
میدهم از گریه هردم شستوشوی تازهای
۴
از مقیمان حریم وصلم، اما از دلم
میتراود شکوه چون آب از سبوی تازهای
۵
گه به یاد زلف میگریم، گهی از شوق خط
هر زمان دارم چو طفلان آرزوی تازهای
۶
هر قدم ضعفم به راه وصل افزون میشود
آب باریکم که میآیم به جوی تازهای
۷
از سر سبز خود ای خضر این همه خرم مباش
آن قدر قدری نمیدارد کدوی تازهای
۸
بس که عریانیم، چون آیینه از شرمندگی
هرکه را دیدیم، میسازیم روی تازهای
۹
راه عشق است این که باشد رهروانش را سلیم
هر نشان پا، مزار آرزوی تازهای
تصاویر و صوت

نظرات