سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۹۳۱

۱

در ره آوارگی بختم فکند از دشمنی

در بیابانی که کار خضر باشد رهزنی

۲

از لباس مطربی کز بزم ما بیرون رود

سرمه می ریزد چو خاکستر ز رخت گلخنی

۳

عافیت خواهی، مشو آلوده ی مال جهان

شمع را باشد بلای جان، لباس روغنی

۴

خلوت حمام را ماند حریم روزگار

در میان خلق از بس عام شد تردامنی

۵

در کنایت نکته ای کافی ست از روشندلان

مسند عیسی کند خورشید تابان سوزنی

۶

چشم تا پوشیدم از دنیا، صفای دل فزود

خانهٔ آیینه از روزن ندارد روشنی

۷

بس که هرسو بلبلان از آتش گل سوختند

می کند قمری درین گلشن تخلص گلخنی!

۸

گر سبوی می ز خاک رستم یک دست نیست

از کجا آورده است این زور و این مردافکنی؟!

۹

پیش مرغان گر به آن قد سرو را نسبت کند

طوق قمری بشکند، از بس زنندش گردنی!

۱۰

گفتگوی عشق او دارند با هم در میان

گلخنی با گلخنی و گلشنی با گلشنی

۱۱

از بقای این چمن گر باخبر بودی، سلیم

گل به مرگ خویش پوشیدی قبای سوسنی

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۴۴۸

نظرات