
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۹۳۵
۱
خوش بود گر ز سر هر هوسی برخیزی
زین گلستان به سراغ قفسی برخیزی
۲
کعبه در بادیه هرگاه به خوابت آید
حیف باشد که به بانگ جرسی برخیزی
۳
از خدا باک نداری، ولی از مجلس می
نتوانی که ز بیم عسسی برخیزی
۴
باخبر باش که خواب عدم آن خوابی نیست
که ز جنبیدن بال مگسی برخیزی
۵
خیز ای طفل و ز افتادن خود گریه مکن
که بسی افتی ازین سان و بسی برخیزی
۶
چند ای شاخ گل از باده پرستی هر صبح
همچو خمیازه ز آغوش کسی برخیزی
۷
سیر از زندگی خود شده ام همچو سلیم
کاش ای دوست ز پیشم نفسی برخیزی
نظرات