
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۹۴۲
۱
صورت پذیر نیست ز ما کار زندگی
باشیم چند صورت دیوار زندگی؟
۲
آب آرمیده می رود، اما به رفتن است
غافل مشو ز جلوه ی هموار زندگی
۳
بی یاد مرگ، قطره ی آبی نمی خورد
هرکس بود چو خضر، گرفتار زندگی
۴
در مرگ، بیم تفرقه ی روزگار نیست
کوتاه دیده حادثه دیوار زندگی
۵
منصور بعد مرگ به بانگ بلند گفت
کاین دار نیست سخت تر از دار زندگی
۶
آزرده ای ز گردش ایام، می بنوش
باشد شراب، شربت بیمار زندگی
۷
خوش دام خنده ای ست برای مجردان
کوتاه کن علاقه ی دستار زندگی
۸
ما را به وصل دوست رسانند عاقبت
از ما هزار عشق به دیدار زندگی
۹
بگذشت روزگار جوانی، هزار حیف
کز دست رفت مایه ی بازار زندگی
۱۰
تا چند نامه سوی وطن می توان نوشت
آخر بس است این همه اظهار زندگی
۱۱
پیر خرد مرا به خموشی اشاره کرد
یعنی ببند رخنه ی دیوار زندگی
۱۲
دیوانگی ست زینت اوقات ما سلیم
داغ جنون بود گل دستار زندگی
نظرات