
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۸ - راه گم کردن در نجف معلی
۱
یک شبی هنگام برگردیدن از طوف نجف
ره غلط کرده، رهم بر طرفه صحرایی فتاد
۲
وادیی پر دغدغه چون وادی سوداییان
عرصه ای پرفتنه همچون باطن اهل فساد
۳
دست از جان شسته، گردد آب سوی او روان
هرچه بادا باد گوید، بگذرد آنجا چو باد
۴
می شود دیوانه هرکس را برو افتد گذار
برّ مجنون روزگار از بهر این نامش نهاد
۵
از برای آن که بیرون زین بیابانش برد
چون منار سامره، پیچیده ره بر گردباد
نظرات