
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۹ - اظهار افلاس خود و طلب تدارک
۱
ای سروری که بر در دولتسرای تو
هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود
۲
خورشید با وجود جناب بلند تو
بر آسمان ز همت کوتاه می رود
۳
از خرمنی که خصم تو دارد، به سوی برق
صد نامه بیش بر پر هر کاه می رود
۴
در یک نفس کبوتر عزم تو طی کند
راهی که آفتاب به یک ماه می رود
۵
از بس ندیده کار تو بی مصلحت کسی
یوسف به ریسمان تو در چاه می رود
۶
شد مدت سه سال که بر درگهت مرا
حرفی نه از وزیر و نه از شاه می رود
۷
رحم آیدت به حالم اگر باخبر شوی
کاوقات من به سر به چه اکراه می رود
۸
احوال خویش می کنم از هرکسی نهان
دانم سخن چگونه در افواه می رود
۹
راضی نیم که پیشتر از من کسی ترا
گوید فلان غلام نکوخواه می رود
تصاویر و صوت

نظرات