امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۱۰۸

۱

دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش

ز پای صبر در افتاد، دست میگیرش

۲

بسی بلاست که تدبیر آن توان کردن

بلای غمزه تست آنکه نیست تدبیرش

۳

کسی که زلف تو بیند بخواب در شب تار

علی الصباع پریشانیست تعبیرش

۴

دلم ز عشق تو دیوانه شد، اشارت کن

به زلف خویش، که او در کشد به زنجیرش

۵

روان برای تو شاهی فدا کند جان را

اگر ز گوشه غمزه تو میزنی تیرش

تصاویر و صوت

دیوان امیر شاهی سبزواری به کوشش سعید حمیدیان - تصویر ۱۲۶

نظرات