امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۱۰۹

۱

گل نو آمد و هر کس به عیش و عشرت خویش

من و عقوبت هجران و کنج محنت خویش

۲

بلا و درد تو ما را نصیب شد، چکنم

نه عاقلست که راضی نشد به قسمت خویش

۳

زمانی از سر این خسته پا کشیده مدار

که میبریم از این آستانه زحمت خویش

۴

به داغ دوری اگر مبتلا شدیم، سزاست

چو روز وصل نگفتیم شکر نعمت خویش

۵

قدم به کوی وفا مردوار نه، شاهی

که پیر عشق روان کرد با تو همت خویش

تصاویر و صوت

نظرات