
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۱۴ - استقبال از کمال خجندی
۱
کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ
چو عندلیب غزلخوان به باغ کن آهنگ
۲
زمان سرخوشی آمد، پیاله پر میدار
که لاله ساغر خالی همی زند بر سنگ
۳
ز عشق گفتمت ای دل، که خون شوی آخر
به روزگار سخنهای من بر آرد رنگ
۴
اگر بباغ روم بی تو، گوشه ای گیرم
چو غنچه سر بگریبان کشیده با دل تنگ
۵
روان با خبران پایمال حادثه شد
هنوز غمزه خونریز یار بر سر جنگ
۶
رفیق می نپذیرد نیاز من از عار
فرشته می ننویسد گناه من از ننگ
۷
دو روزه مهلت باقی به عیش ده شاهی
چو عمر بی لب ساغر گذشت و گیسوی چنگ
نظرات